پرواز سریع در پاراگلایدینگ هم ظریف و هم پیچیده است؛ این موضوع تنها به پرواز با بیشترین سرعت ممکن خلاصه نمیشود. تابستان امسال، تلاش زیادی کردم تا سرعت متوسط خود را افزایش دهم و بتوانم پرواز ۵۰۰ کیلومتری خود را انجام دهم. در این مسیر، خوششانس بودم که با چندین خلبان گلایدر در باشگاه محلیام صحبت کنم و در یک کارگاه آموزشی نیز شرکت کنم. خلبانان گلایدر نکات فراوانی برای آموزش به ما دارند که میتوانیم به عنوان خلبانان پاراگلایدر، برای افزایش کارآمدی خود از آنها استفاده کنیم.
در یکی از شمارههای اخیر، باتیست لامبرت بینشهای جالبی درباره چگونگی افزایش کارآمدی و تاکتیکهایی که برای شکستن رکوردهای جهانی پاراگلایدر نیاز است، ارائه داد. او توضیح داد که کارآمدی به معنای انجام کارهای مختلف در شرایط مختلف است. این ممکن است به معنای پرواز با سرعت کامل برای همگام شدن با دوستانمان در ساعت ۲ بعدازظهر در یک روز آفتابی بهاری به سمت دامنههای گرمشده باشد. یا ممکن است به معنای پرواز آهستهتر در اوایل روز باشد تا مطمئن شویم که در ارتفاع کافی قرار داریم و بتوانیم به درستی به خطالراس یا منبع ترمال بعدی برسیم، بدون اینکه زمان ارزشمند خود را برای یافتن مرکز ترمال از دست بدهیم یا بدتر از آن، به حالت بقا بیفتیم.
حتی در پرواز با گلایدر، با وجود سرعت و عملکرد بیشتر، همان درسها اعمال میشوند. بیایید نگاهی به برخی از بهروزرسانیهای تفکر خلبانان گلایدر بیندازیم که ممکن است بتوانیم در پرواز خودمان نیز از آنها استفاده کنیم.
پرواز دلفینی: تاکتیکی منسوخشده
در طول یک هفته آموزشی با خلبانان افسانهای گلایدر جی دیل و کریس گیل، متوجه شدم که “پرواز دلفینی” دیگر به عنوان یک مفهوم معتبر یا مفید توسط خلبانان گلایدر در نظر گرفته نمیشود. پرواز دلفینی، همانطور که از نامش پیداست، شامل بالا بردن و پایین آوردن بینی گلایدر در هنگام پرواز است، مشابه حرکت دلفینها در آب. شما در هوای خنثی یا کمی صعودی، بینی گلایدر را بالا میبرید و سرعت را کاهش میدهید و سپس در هوای نزولی، با پایین بردن بینی، سرعت را افزایش میدهید.
به عنوان یک خلبان پاراگلایدر، تصور میکردم که همه خلبانان گلایدر این کار را انجام میدهند – و در واقع برخی هنوز هم انجام میدهند – اما تفکر جدید این است که پرواز دلفینی ناکارآمد است و دیگر کاری نیست که بهترین خلبانان انجام دهند. جی دیل توضیح میدهد: “پرواز دلفینی به ندرت همانطور که تبلیغ میشود عمل میکند. تمام بالا و پایین بردنها، عملکرد را کاهش میدهد، فاصله طی شده را با توجه به تغییرات ارتفاع افزایش میدهد و خلبان را از نگاه به جلو منحرف میکند.”
این افت عملکرد منطقی است. هر بار که سرعت خود را کاهش داده و سپس افزایش میدهید، مقدار زیادی انرژی مصرف میکنید. این مشابه زمانی است که هنگام رانندگی به طور مداوم شتاب گرفته و کاهش سرعت میدهید – این کار بسیار کمکارآمدتر از این است که به آرامی روی پدال فشار دهید و سرعت را ثابت نگه دارید.
و البته یک گلایدر که بالا و پایین میرود، مسیر طولانیتری را طی میکند نسبت به یک گلایدر که با زاویهی سرش ثابت حرکت میکند . یک تکه نخ بردارید و ببینید وقتی در آن انحنا ایجاد میکنید چه اتفاقی میافتد – این انحرافات به معنای این است که بیشتر در هوا حرکت میکنیم و مسافت زمینی کمتری را پوشش میدهیم.
خلبانان گلایدر اکنون از یک قانون ساده استفاده میکنند: شما باید حداقل ۱۰ ثانیه در هوای خوب باشید تا کاهش سرعت ارزشش را داشته باشد.
شکار مانند کوسه: رویکردی جدید
به جای استفاده از روش پرواز دلفینی، جی دیل روشی را پیشنهاد میکند که آن را “شکار مانند کوسه” مینامد. این روش شامل حرکت به چپ و راست به جای بالا و پایین است، بهگونهای که خلبان با انحراف از مسیر اصلی خود به سمت هدف بعدی – چه یک ابر، منبع ترمال یا نقطه چرخش – به دنبال خطوط انرژی در هنگام پرواز است.
شکار مانند کوسه به معنای تلاش برای دنبال کردن خطوط انرژی است که با ابریهای کوچک، ابرها، منابع زمینی، گلایدرهای دیگر یا حتی حس خودتان مشخص میشود. برخی خلبانان، مانند ژوی بونه و راس اوگدن، در این روش استاد هستند و توانستهاند با استفاده از این تاکتیک، انرژی بیشتری به دست آورند.
درک سرعتهای ثابت: کلید کارآمدی
علاوه بر شکار مانند کوسه، خلبانان گلایدر از چیزی استفاده میکنند که آن را “سرعتهای ثابت” مینامند. این یک سری ساده و آسان از سه سرعت تنظیمشده است که خلبانان گلایدر پرواز خود را بر اساس آن تنظیم میکنند.
آیا نظریه سرعتهای ثابت برای ما کاربرد دارد؟ بله، قطعاً. در حدود ۴۵:۱، نه تنها زاویه گلاید یک گلایدر معمولی بسیار بهتر از پاراگلایدر است، بلکه در سراسر منحنی قطبی نیز بسیار کارآمدتر است. کاهش عملکرد گلاید از ۴۵:۱ به ۳۵:۱ در سرعت ۱۳۰ کیلومتر در ساعت برای خلبان گلایدر کاملاً قابل قبول است. برعکس، در پاراگلایدرهای ورزشی ما، شاهد خواهیم بود که زاویه گلاید از ۱۰:۱ در سرعت ۴۰ کیلومتر در ساعت به ۵:۱ در سرعت ۵۵ کیلومتر در ساعت کاهش مییابد. بنابراین توجه به سرعت ما حیاتی است.
شاید خلبانان مسابقهای و ایکسسی بدون اینکه متوجه شوند، در حال پرواز با سرعتهای ثابت هستند. احتمالاً در اولین قسمت از روز در مناطق صاف با یکسوم اسپید پرواز خواهیم کرد تا به گلایدر کمک کنیم در سرعت قفل شود و پایداری مسیر را بهبود ببخشد. معمولاً در شرایط قویتر از دوسوم اسپید استفاده میکنیم و با سرعت کامل پرواز خواهیم کرد وقتی که از لیفتهای خوب پیش رو مطمئن هستیم، وقتی که به یک باد مخالف قوی میرویم، یا وقتی که تلاش میکنیم از جریان نزولی قوی یا مکش ابر عبور کنیم.
رسیدن بهصورت گروهی: اهمیت هماهنگی در پرواز تیمی
وقتی صحبت از پرواز تیمی میشود، اهمیت هماهنگی و استفاده از سرعتهای مشابه برای رسیدن به مقصد بعدی بهصورت همزمان بسیار مهم است. این تنها راهی است که پرواز گروهی واقعاً کارآمد میشود و اعضای گروه میتوانند از یکدیگر برای یافتن بهترین جریانهای صعودی بهره ببرند.
در عمل
به طور شخصی، چیزی که فکر میکنم از تجربیات اولیهام در پرواز ایکسسی با گلایدرها و صحبت با خلبانان سریعتر یاد گرفتهام، این است که بسیاری از آنچه که من یاد میگیرم به طور مستقیم به پاراگلایدینگ مربوط میشود.
من عاشق قانون سرعتهای ثابت هستم و شروع به صحبت با دوستانی که معمولاً با آنها ایکسسی پرواز میکنم درباره ارزش توافق بر روی سرعت ثابت در رادیو برای هر گلاید کردهام، بنابراین همه ما با همان سرعت پرواز میکنیم، به این معنی که در همان ارتفاع به منطقه بعدی صعود میرسیم و میتوانیم به یکدیگر کمک کنیم. این در طی یک پرواز ۲۰۰ کیلومتری اخیر با دوستم مارک واتس خوب کار کرد.
ما میتوانیم هنگام پرواز در هوای ناپایدار “یکسوم بار” را فرا بخوانیم، اما همچنان نیاز به محدوده جستجوی خوبی داریم و انتظار یک صعود ضعیف را داریم، “دوسوم بار” وقتی که اوضاع خوب است و از یک صعود خوب مطمئن هستیم، و “بار کامل” زمانی که روز در بهترین حالت خود است یا در جریان صعودی قوی گلاید میکنیم و نگران مکش ابر هستیم یا نیاز به عبور سریع از جریان نزولی قوی داریم.
من همچنین قصد دارم روی وارد شدن و بیرون آمدن از بار سرعت به آرامترین شکل ممکن کار کنم تا آن را به کارآمدترین شکل ممکن انجام دهم.